اما بندی نیستم بر پاهایت
.
.
.
من تورا رها میخواهم
چقدر زیباست خاموش ماندن
زمانی که کسی انتظار دارد تا شما خشمگین شوید …
گاهی باید بی رحم بود …نه با دوست نه با دشمن بلکه با خودت …
وچه بزرگت میکند آن سیلی محکمی که به خودت میزنی…
خدایا خودت گفتی:
شیطان ها در این ماه، زنجیر میشوند
پس قاتل علی زنجیر پاره کرد؟
تنها سلطانی که رعیت به او ستم کرد،مولایمان علی ست !!
سستی کوفیان علی راچشم انتظارابن ملجم کرد!
و سستی ما امام زمان را چشم انتظار...؟
گاهی خدا می خواهد با دست تو دست دیگر بندگانش را بگیرد
وقتی دستی را به یاری می گیری،
بدان که دست دیگرت در دست خداست...
مادرها شبیه نخ تسبیح میمانند ،
به نسبت دانه ها کمتر خودنمایی میکنند
اما اگر نباشند هیچ دانه ای کنار دیگری نمیماند !
خدایا نخ هیچ تسبیحی پاره نشود … .
با خودم می گویم عادت می کنم ...
و با صراحت زیادی٬ این جمله را تکرار می کنم ...
آن چیزی که هیچکس نمی پرسد این است که٬
به چه قیمتی عادت می کنم !!!
می دانم...
آخر یک روز خسته می شود از نیامدنش ..
شوخی که نیست مگر آدم...
چقدر می تواند نیاید!
ذهنمـ پر از تو و خالی از دیگرانــ استــ ،
اما کنارمــ خالی از تو و پر از دیگرانـــ استـــ !
راستی ثانیه ها نامردند؛
گفته بودند که بر می گردند؛
برنگشتند و پس از رفتنشان؛
بی جهت عقربه ها می گردند ...
کمی تنها . کمی بی کس . کمی از یاد رفته
خدا هم ترک ماکرده . خدا دیگر کجا رفته ؟
نمی دانم مرا آیا گناهی هست ؟؟؟؟؟؟
که شاید هم به جرم آن . غریبی و جدایی هست ؟؟؟
مرا اینگونه باو رکن
تعداد صفحات : 36