loading...
گل نرگس
S.Fatemeh.B بازدید : 188 دوشنبه 16 تیر 1393 نظرات (0)

 

 

    ……روزی شیخ جعفر شوشتری را دیدند که در کنار جویی نشسته و بلند بلند گریه می‌کند. 

 

شاگردان گفتند:  کسی چیزی به شما گفته ؟ لاتی، چاقو کشی چیزی شما را اذیت و آزار کرده ؟

شیخ جعفر در میان گریه ها گفت: آری… یکی از لات های این اطراف حرفی به من زد...

همه نگران شدند که بی احترامی به ایشان کرده باشد.

گفتند : چه گفت ؟ چه کسی بود ؟ چه شد ؟

شیخ جعفر گفت: یکی از لات های این اطراف آمد و به من گفت:

" شیخ جعفر! من همونی هستم که همه می‌گن،…

تو هم همونی هستی که همه می‌گن ؟؟

 

و باز صدای گریه های شیخ جعفر بلند شد.

 

 


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 497
  • کل نظرات : 48
  • افراد آنلاین : 13
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 23
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 25
  • باردید دیروز : 10
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 35
  • بازدید ماه : 718
  • بازدید سال : 2,528
  • بازدید کلی : 267,566
  • کدهای اختصاصی

    ساعت فلش

    کد ذکر ایام هفته