لیلی مریض بود
دوای درد او شیر تازه بود.
مجنون برای لیلی شیر تازه ای آماده کرد
اما شیر را در ظرفی بسیار زیبا برای معشوقه ی خود تزئین کرد و برایش برد
لیلی با دیدن مجنون ظرف رو از دست مجنون گرفت
و با عصبانیت به زمین زد و ظرف شکست
مجنون بسیار خوشحال شد و رقصان برای تهیه ظرف دیگری بازگشت
در راه ریش سفید محل از مجنون پرسید
چرا زندگی خود را صرف کسی می کنی
که هیچ علاقه ای به تو نداره و از تو متنفره؟
مجنون جواب داد :
اگر بر من نبودش هیچ میلی
چرا ظرف مرا بشکست لیلی ؟