دیشب با خدا دعوایم شد 1 2 3 4 5 S.Fatemeh.B بازدید : 138 پنجشنبه 09 مرداد 1393 نظرات (0) دیشب با خدا دعوایم شد؛ با هم قهر کردیم … فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد. رفتم گوشه ای نشستم. چند قطره اشک ریختم و خوابم برد. صبح که بیدار شدم، مادرم گفت: " نمیدانی از دیشب تا صبح چه بارانی می آمد."… لبتون همیشه خندون.
ارسال نظر برای این مطلب متن شما نام آدرس سایت ایمیل کد امنیتی ارسال نظر خصوصی فقط برای نویسنده ذخیره مشخصات