loading...
گل نرگس
S.Fatemeh.B بازدید : 110 چهارشنبه 18 تیر 1393 نظرات (0)

 

 

 

 


برادران یوسـف وقتـی می‌خواسـتند یوسف را به چـاه بیفکنند، یوسف لبـخندی زد.یهودا (یکی از برادران) پرسید:

چـرا خندیدی؟ اینجا که جای خـنده نیـست! یوسـف گفت: روزی در فکر بودم چگونه کسـی می‌تواند به من اظهار

دشـمنی کند با اینکه برادران نیرومندی دارم! اینک خداوند همین برادران را بر من مسلط کرد، تا بدانم که نباید به

هیچ بنده ای تکیه کرد...

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 497
  • کل نظرات : 48
  • افراد آنلاین : 10
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 328
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 437
  • باردید دیروز : 10
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 447
  • بازدید ماه : 1,130
  • بازدید سال : 2,940
  • بازدید کلی : 267,978
  • کدهای اختصاصی

    ساعت فلش

    کد ذکر ایام هفته