یكی از آیات مباركی كه مكرراً در قرآن استفاده شده و 114 بار در قرآن آمده
و تكرار شده است آیه بسم الله الرحمن الرحیم می
باشد، و البته به فتوای علمای امامیه هم این است كه در سُور قرآن، جزء سوره هست.
لذا اگر در نماز واجب شرط میدانند كه بعد از حمد یك سورهی
كامل خوانده شود، میگویند: حتماً باید «بسم الله الرحمن
الرحیم» هم تكرار شود.
روایاتی تأكید و فضیلت بسم الله الرحمن الرحیم
پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) فرمودند :«بسم الله الرحمن الرحیم»
به اسم اعظم الهی از سیاهی چشم، به سپیدی چشم نزدیكتر است.
میدانید سیاهی چشم، در قلب سپیدی چشم است.
یعنی اگر كسی بتواند به این آیه و مقام این راه پیدا كند،
گویا در متن اسم اعظم الهی قرار میگیرد و میتواند از این اسم اعظم استفاده كند.
اسم اعظم یك آثاری دارد. مهمتر از آثارش، مقامش است. مقام قرب است،
مقام ضیافتی كه كسی به این آیه دست پیدا كند این خاصیت را برایش دارد.
یكی دیگر از روایاتی كه از وجود مقدس نبی اكرم(صلی الله و علیه وآله) نقل شده،
در كتاب جامعالاخبار این حدیث را نقل كردند. فرمود:
وقتی مۆمن عادت كرده به ذكر بسم الله الرحمن الرحیم،
وقتی می خواهد از صراط عبور کند و از روی عادت ذكر «بسم الله الرحمن الرحیم»
را به زبان میآورد ، همین كه این ذكر را میگوید نوری به وجود می آید
و به او گفته می شود «ادفع لهب النار» ، در اثر بركت این آیه،
آتش جهنم خاموش میشود و او راحت عبور میكند.
به اشكال دیگر هم این را داریم كه مۆمن وقتی از صراط عبور میكند،
آتش جهنم خاموش میشود، و به مۆمن خطاب میكند:
زود عبور كن، «فَإِنَّ نُورَكَ قَدْ أَطْفَأَ لَهَبِی» (بحارالانوار/ج89/ص258)
نور تو شعلهی مرا خاموش كرده است كه پیداست
هركجا نور است، شعلهی آتش خاموش میشود.
آتش به مۆمن میگوید: «جُزْ یَا مُۆْمِنُ فَإِنَّ نُورَكَ قَدْ أَطْفَأَ لَهَبِی»
(بحارالانوار/ج89/ص258) نور تو آتش مرا خاموش كرد.
به عبارتی وقتی مۆمن مترنّم به «بسم الله» میشود،
نور این آیه مبارك در وجود مۆمن ظاهر میشود و این شعاع نور،
آتش را خاموش میكند. اینها آثار این آیه است.
باز در حدیثی از وجود نبی اكرم(صلی الله و علیه وآله) نقل شده كه فرمودند:
وقتی معلم به طفل «بسم الله الرحمن الرحیم» را یاد بدهد،
همین كه طفل یاد میگیرد، میگوید: بسم الله الرحمن الرحیم، فرمودند:
این برائت از آتش است. برای این طفل و پدر و مادرش كه او را فرستادند
كه قرآن را یاد بگیرد و معلمی كه به او تعلیم كرده است.
این نکته را نیز از خاطر نبریم که این ثوابها و آثار و بركاتی كه برای تلاوت قرآن،
برای عبادات، برای زیارات نقل میشود، برای اذكار نقل میشود،
معنایش این است كه این ذكر، این زیارت، این عمل، ظرفیت این ثواب در آن هست
و اثرات آنها بسته به آن می باشد که آدم چقدر بتواند این ظرفیت را تحصیل كند.
به عبارتی معلوم نیست هر كسی انجام دهد با هر شرطی
به این فضیلتها و تمام این فضیلتها برسد!
به تعبیر دیگر میشود یك معلم با یك «بسم الله الرحمن الرحیم»
یاد دادن، بهشتی شود. پدر و مادر به اینكه كمك كنند، كه بچهشان
«بسم الله الرحمن الرحیم» یاد بگیرد، بهشتی میشوند.
در حقیقت میتوانند بهشتی شوند و این فضیلت عمل است.
هیچ کاری بدون بسم الله پایدار نیست
در روایات داریم و تأكید شده كه هر كاری را كه شروع میكنید با
«بسم الله الرحمن الرحیم» شروع كنید و الا این كار هر چقدر هم بزرگ و
پر سر و صدا باشد، اگر با بسم الله آغاز نشود، پایان ندارد. ابتر است!
به عبارتی كار خیلی پر سر و صدا است ؛ یعنی همه عوامل كار فراهم است.
یك كار از نظر ظاهری و تاریخی ماندگار تاریخی است،
ولی چون با اسم الله نیست، حتماً شرك جای توحید را میگیرد و حتماً پایدار نیست.
تفسیری از بسم الله الرحمن الرحیم!
بسم الله اعظم آیات قرآن است، چرا که ورود به وادی قرآن و سالك شدن با
قرآن و ورود به ساحت این كتاب الهی و مهاجر شدن به سوی خدا
با این كتاب نیاز به بسم الله دارد. انسان تا در مقام بسم الله نباشد،
ورود به ساحت قرآن پیدا نمیكند.
«بسم الله الرحمن الرحیم» با یك «با» شروع شد. هر حرف قرآن معنا دارد.
فقط حروف مقطعه نیستند كه معنا دارند. همهی سور قرآن حرف حرفش
دارای معناست. البته آن معنا در اختیار ماست. گاهی ائمه، گاهی
نبی اكرم(صلی الله و علیه وآله)، اهل بیتشان كه معدن علم هستند،
معدن حكمت هستند، «انا مدینة العلم و علی بابها» گاهی پرده برداشتند،
حروف را معنا كردند. مثلاً «الر» و «الم» را معنا كردند. گاهی
حروف یك آیه را معنا كردند، گاهی حروف یك سوره را معنا كردند.
درباره «قل هو الله احد» یك روایتی در توحید صدوق است، بسیاری از حروف را معنا كرده است.
هر حرف قرآن می تواند انسان را به سرچشمههایی وصل كند
كه فضایلی از آن سرچشمهها به انسان برسد.
پشت هر حرف ارتباط با شأنی از شئون الهی و اسماء الهی است
و میتواند سرچشمهی اتصال انسان باشد.
از طریق یك حرف قرآن میشود به آنها رسید.
در بعضی روایات فرموده اند: همهی قرآن در حمد است.
همهی حمد در «بسم الله الرحمن الرحیم»، همهی «بسم الله»
در نقطهی تحت البا. كه بزرگان هم سعی كردند این را معنا كنند كه این یعنی چه؟
در «بسم الله الرحمن الرحیم» غیر از اینكه تك تك حروف معانی دارند،
هر فراز نیز معنایی دارد. یكی «بسم» است، «الله» است.
باء «بسم»، خود «بسم»، «الله»، «الرحمن»، «الرحیم».
در مقام بسم الله ، براساس روایتی كه مرحوم صدوق(ره) در توحیدشان نقل كردند،
از امام عسگری(علیه السلام) حضرت بسم الله را اینطور معنا كردند:
«بِسْمِ اللَّهِ أَیْ أَسْتَعِینُ عَلَى أُمُورِی كُلِّهَا بِاللَّه» (بحارالانوار/ج89/ص232).
فرموده اند: بسم الله یعنی «استعینُ بالله» و آن با متعلق به «استعینُ» است.
یعنی «استعینُ» استعانت میجویم «بِسْمِ اللَّهِ أَیْ أَسْتَعِینُ عَلَى أُمُورِی كُلِّهَا بِاللَّه».
بعد الله را هم حضرت اینطور معنا كردند :
«اللَّهُ هُوَ الَّذِی یَتَأَلَّهُ إِلَیْهِ عِنْدَ الْحَوَائِجِ وَ الشَّدَائِدِ كُلُّ مَخْلُوقٍ» (بحارالانوار/ج4/ص182)
هر مخلوقی در حوائج و در سختیها به او روی میآورد.
همهی زندگی ما حاجت است. «الله» یعنی آن وجود مقدسی
كه همه و همه مخلوقات دائماً احتیاجاتشان را به او ارجاع میدهند.
به تعبیر دیگر به او مستحق هستند. ما بخواهیم و نخواهیم مضطر
به خدای متعال هستیم. البته یك شرطی این رجوع به
حضرت حق دارد و آن شرط این است «عِنْدَ انْقِطَاعِ الرَّجَاءِ مِنْ كُلِّ مَنْ دُونَهُ»
وقتی امیدها از ما بقی قطع شد، منقطع شد،
«وَ تَقَطُّعِ الْأَسْبَابِ مِنْ جَمِیعِ مَنْ سِوَاهُ»
دستها از غیر خدا قطع شد، وقتی اینطور شد همه به او روی میآورند.
آنوقت «یَقُولُ بِسْمِ اللَّهِ أَیْ أَسْتَعِینُ عَلَى أُمُورِی كُلِّهَا بِاللَّه الَّذِی»
الله یعنی «لَا تَحِقُّ الْعِبَادَةُ إِلَّا لَه» «الْمُغِیثِ إِذَا اسْتُغِیثَ وَ الْمُجِیبِ إِذَا دُعِی»
خدایی كه وقتی استغاثه شود حتماً اغاثه میكند و
حتماً وقتی از او بخواهید او را بخوانید، حتماً اجابت میكند.
خدای متعال ما را به گونهای آفریده است كه نمیتوانیم مضطر به او نباشیم،
نه ما و نه همهی عوالم. همهی عوالم مضطر به حضرت حق هستند
و اصلاً معنای الوهیت همین است. مقام الوهیت، مقامی است
كه همهی مخلوقات مضطر به او هستند و او غنی است. «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ» (فاطر/15)
مقام الوهیت حضرت حق مقام غنا است «وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ» (فاطر/15)
و مقام بندگی ما مقام افتقار مطلق است. دست ما هم نیست،
كائنات بخواهند یا نخواهند، بندهی خداوند متعال هستند
و او اله است. «وَ هُوَ الَّذی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ» (زخرف/84)
الوهیت یك مقام قراردادی نیست یا مقامی نیست كه در اختیار ما باشد
و كسی را اله قرار بدهیم. بلكه مقامی است كه در آن مقام همهی اسماءالحسنی
الهی ذیل این مقام الوهیت هستند و اسماء الهی باطن عالم را اداره میكنند.
همهی مخلوقات بخواهند یا نخواهند مضطر به این اسماء الهی هستند،
حیاتشان، قوام به حیات او دارد. علمشان قوام به علم او دارد.
عزتشان قوام به عزت او دارد. قدرتشان، بقایشان، دوامشان،
بنابراین اله آن موجودی است كه همهی اسماء الحسنی را دارد،
و ما هم وابسته و فقیر به اسماء الحسنی هستیم و او ما را اداره میكند.
ممكن است انسان از این مطلب غفلت كند و اگر غفلت كرد،
غبار شرك بر وجود انسان مینشیند، و به هر اندازهای كه غفلت از این امر بكند،
حتی در یك جرعهی آب نوشیدن، به همان اندازه غبار شرك در وجود انسان مینشیند
و این غبار باید برداشته شود تا انسان به مقام توحید برگردد.
مقام بسم الله مقام توحید ناب و توحید خالص است كه انسان
در همهی عالم جز استعانت از حضرت حق نمیجوید
و همهی وسایل را وسایط میبیند و برای آنها اصالتی قائل نیست
و استعانتش فقط از خدای متعال است. این مقام بسم الله است.
كسی كه در مقام بسم الله نیست، وسایط را میبیند و غیر خدای متعال را نمیبیند.
مناجات نامه
الهی! خواندی تأخیر کردم. فرمودی تقصیر کردم.
الهی! عمر خود بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم.
الهی! اگر کار به گفتار است بر سر همه تاجم و اگر به کردار است به پشه و مور محتاجم.
الهی! بیزارم از طاعتی که مرا به عجب آرد. مبارک معصیتی که مرا به عذر آرد.
الهی! اگر بر دار کنی رواست، مهجور مکن و اگر به دوزخ فرستی رضاست، از خود دور مکن.
الهی! گناه در جنب کرم تو زبون است، زیرا که کرم تو قدیم و گناه اکنون است.
الهی! اگر عبدالله را بخواهی سوخت، دوزخی دیگر باید آلایش او را و اگر بخواهی نواخت، بهشتی دیگر باید آسایش او را
الهی! اگر یکبار گویی بنده من، از عرش بگذرد خنده من.
الهی! همه از تو ترسند و عبدالله از خود زیرا که از تو همه نیک آید و از عبدالله بد.
الهی! گفتی کریمم امید برآن تمام است. چون کرم تو در میان است نا امیدی حرام است.
الهی! اگر امانت را نه امینم، آن روز که امانت می نهادی می دانستی که چنینم.
الهی! همچو بید می لرزم که مبادا به هیچ نیرزم. فریاد از معرفت رسمی و عبارت عاریتی و عبادت عادتی و حکمت تجربتی و حقیقت حکایتی.
الهی! اقرار کردم به مفلسی و هیچکسی. ای یگانه ای که از همه چیز مقدسی. چه شود اگر مفلسی را به فریاد رسی.
الهی! اگر با تو نمی گویم افکار می شوم. چون با تو می گویم سبکبار می شوم.
الهی! ترسانم از بدی خود بیامرز مرا به خوبی خود.
الهی! بر تارک ما خاک خجالت نثار مکن و ما را به بلای خود گرفتار مکن. پادشاها گریخته بودیم تو خواندی، ترسان بودیم بر خوان "لاتقنطوا ..." تو نشاندی.
الهی! بر سر از خجالت گرد داریم و رخ از شرم گناه زرد داریم.
الهی! اگر دوستی نکردیم، دشمنی هم نکردیم. اگر چه بر گناه مصریم بر یگانگی حضرت تو مقریم.
الهی! در سر خمار تو داریم و در دل اسرار تو داریم و به زبان استغفار تو داریم.
الهی! اگر گوییم ثنای تو گوییم و اگر جوییم رضای تو جوییم.
الهی! بنیاد توحید ما خراب مکن و باغ امید ما را بی آب مکن و به گناه روی ما را سیاه مکن.
الهی! تقوایی ده که از دنیا ببریم، روحی ده که از عقبی برخوریم. یقینی ده که در آز بر ما باز نشود و قناعتی ده تا صعوه حرص ما باز نشود.
الهی! دانایی ده که از راه نیفتیم و بینایی ده تا در چاه نیفتیم. دست گیر که دستاویزی نداریم، بپذیر که پای گریزی نداریم.
الهی! درگذر که بد کرده ایم و آزرم دار که آزرده ایم.
الهی! مگوی که چه کرده ایم که دردا شویم و مگوی که چه آورده یی که رسوا شویم.
الهی! توفیق ده تا در دین استوار شویم. عقبی ده تا از دنیا بیزار شویم. بر راه دار تا سرگردان نشویم.
الهی! بیاموز تا سر دین بدانیم. برفروز تا در تاریکی نمانیم. تلقین کن تا آداب شرع بدانیم. توفیق ده تا خنگ طمع نرانیم. تو نواز که دیگران ندانند، تو ساز که دیگران نتوانند. همه را از خودپرستی رهایی ده. مه را به خود آشنایی ده. همه را از مکر شیطان نگاهدار. همه را از کید نفس آگاه دار.
الهی! فرمایی که بجوی و می ترسانی که بگریز. می نمایی که بخواه و می گویی که بپرهیز.
الهی! گریخته بودم تو خواندی. ترسیده بودم بر خوان تو نشاندی. ابتدا می ترسیدم که مرا بگیری به بلای خویش، اکنون می ترسم که مرا بفریبی به عطای خویش.
الهی! عمر بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم. گفتی و فرمان نکردم. درماندم و درمان نکردم.
الهی! تو ساز که ازین معلولان شفا نیاید، تو گشای که از این ملولان کاری نگشاید.
الهی! به صلاح آر که نیک بی سامانیم جمع دار که بد پریشانیم.
الهی! ظاهری داریم شوریده. باطنی داریم در خواب. سینه ای داریم پر آتش. دیده ای داریم پر آب. گاه در آتش سینه می سوزیم و گاه از آب چشم غرقاب.
الهی! اگر نه با دوستان تو در رهم، آخر نه چون سگ اصحاب کهف بر درگهم. انتظار را طاقت باید و ما را نیست. صبر را فراغت باید و ما را نیست.
الهی! مکش این چراغ افروخته را و مسوز این دل سوخته را و مران این بنده آموخته را ...
مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری
در قیامت اعمال صالح به كمك شما میآیند
محاسبه اعمال به معنای این است که اگر انسانی کار بدی انجام داد به حساب میآید و اگر کار خوبی هم انجام داد ضبط
میگردد: "فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ "(7-8 زلزلة)
در این فرصت به گوشه ای از آیات پیرامون محاسبه اعمال اشاره خواهد شد :
1 ـ "وَكُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَآئِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ كِتَابًا یَلْقَاهُ مَنشُورًا
اقْرَأْ كَتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْیَوْمَ عَلَیْكَ حَسِیبًا
"[إسراء، 13ـ 14]
و سرنوشت (نیك یا شوم عمل) هر انسانى را (كه از غیب برایش مقدر شده و به سویش پر زده، همانند طوقى) در گردنش لازم و
ثابت كردهایم، و در روز قیامت نوشتهاى را براى او بیرون مىآوریم كه آن را باز و گشوده دیدار خواهد كرد.
(به او گفته مىشود) كتاب (اعمال قلبى و بدنى) خود را بخوان، تو خود كافى هستى كه امروز حسابرس نفس خود باشى.
2 ـ «وَكُلُّ شَیْءٍ فَعَلُوهُ فِی الزُّبُرِ
وَكُلُّ صَغِیرٍ وَكَبِیرٍ مُسْتَطَرٌ » [قمر،52ـ53]
و هر چه آنها به جا آوردهاند (از عقاید و اعمال) در نوشتهها (در كتابهاى عمل شخصى آنها و كتاب عمومى لوح محفوظ) ثبت
است.
و هر كوچك و بزرگى (از عملها در آن) نوشته شده است.
3 ـ «كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الفُجَّارِ لَفِی سِجِّینٍ ، وَمَا أَدْرَاكَ مَا سِجِّینٌ ، كِتَابٌ مَّرْقُومٌ ، ... كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِی عِلِّیِّینَ ، وَمَا أَدْرَاكَ مَا
عِلِّیُّونَ ، كِتَابٌ مَّرْقُومٌ ، یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ » [مطففین، 7ـ21 ] ؛
چنین نیست (كه مىپندارند حسابى نیست)، بىتردید نوشتار و كارنامه كیفرى فاجران در سجّین است ،و تو چه مىدانى كه سجّین
چیست ، نوشتار (جامع) رقمخوردهاى است (كه مجازات اعمال همه فاجران در آن است ، ... چنین نیست (كه حسابى در كار
نباشد)، همانا نوشتار و كارنامه پاداش نیكان در علّیّین است، و تو چه مىدانى كه علّیّین چیست ،
نوشتار (جامع) رقمخوردهاى است (كه پاداشهاى نیكان در آن است)،
كه مقربان آن را مىبینند و فرشتگان در نزد آن حاضر مىشوند.
بدیهی است که محاسبه اعمال همه بندگان عین عدالت است، اما این محاسبه به معنای این است که اگر انسانی کار بدی
انجام داد به حساب میآید و اگر کار خوبی هم انجام داد ضبط میگردد : "فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا
یَرَهُ " [6و7زلزلة] ؛
پس هر كه هم وزن ذرهاى كار خیر كند (جزا یا تجسم خارجى) آن را مىبیند ، و هر كه هم وزن ذرهاى كار شركند آن را مىبیند.
ذرهها در قیامت محاسبه میشوند
«فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا »؛( زلزلة: 7)
همین چیزهایی که در فضا و در نور آفتاب معلقند و دیده میشوند، ذره هستند. این آیه قرآن بیانگر این موضوع است که اگر شما
کار کنید و تلاشی کنید، حتی به اندازه یک ذره ضایع نخواهد شد.
فرض بفرمایید که شما ساعت کارتان تمام شده و پنج دقیقه اضافه میمانید که نه مدیر میفهمد، نه بالادست میفهمد، نه در
سوابق اثر میگذارد و نه اضافه کار میدهند؛ اما خدا و کرامالکاتبین این پنج دقیقه را میبینند و آن را در پرونده شما ثبت میکنند؛
که این آقا بعد از ساعت خدمت، چون دید این کار مانده است، پنج دقیقه بیشتر کار کرد. چنین چیزی را ما در هیچ جا، غیر از عرصه
دین و ایمان دینی، سراغ نداریم.
یکجا پول خوبی سر راه فردی قرار میگیرد؛ یک رشوه، هدیه، و او میتواند بدون این که هیچ برگه و اثر انگشتی جا بگذار،
امضایی بدهد و این پول را بگیرد ؛ اما محض رضای خدا نمیگیرد ؛ با اینکه میتواند و هیچ کسی از این ماجرا خبردار نمی شود اما
چون میداند که خداوند در همه حال نظاره گر اعمال او است ، از آن پول حرام و عمل خلاف می گذرد.
این را بدانیم و یقین داشته باشیم که همه این رفتارهای ما ثبت میشود و آن وقتی به کار ما میآید که «یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ
وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِیهِ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ
روزى كه آدمى از برادرش مىگریزد ،و از مادر و پدرش ،و از همسر و پسرانش ،براى هر انسانى در آن روز حال و كارى خواهد بود كه
او را به خود مشغول دارد»( عبس: 34-37) است.
آن روز، روزی که انسان از برادر خودش به خاطر کثرت التهاب، شدت، اضطراب و آشفتگی حاکم بر روز قیامت و حساب و جزای
الهی و مو از ماست کشیدن الهی میگریزد؛ آن روز چنان سنگین و سخت است که «... یَوْمًا یَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِیبًا : .. كودكان را (از
شدت هول) پیر سپیدمو كند پرهیز خواهید كرد؟ »؛( مزمل: 17) جوان را پیر میکند؛ انسان در آن روز از پدر و مادر خودش و از
بچهاش و از همسر خودش میگریزد.
به راستی چرا در قیامت همه از هم فرار میکنند؟
«لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ »؛ هر کسی به قدر خودش گرفتاری دارد که همان گرفتاری خودش برایش بس است و مجال
این نیست که به فکر کس دیگری باشد.
چهره شناسی به روایت قرآن
در آن روز و در آنجا، «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ : چهره هایى در آن روز خرم و شاداب است»( قیامت: 22) چهرههایی شادند؛ چهرههایی
گرفته.
سوال: بوییدن عطریات و ریاحین و ... برای معتکف چه حکمی دارد؟
امام خمینی(ره):
بوییدن بوی خوش و گیاهان برای لذت بردن حرام است
و کسی که حس بویایی ندارد خارج از این حکم است.
(تحریرالوسیله، ج1، ص 309، القول فی احکام الاعتکاف)
آیة الله اراکی(ره):
بوییدن بوی خوش و گیاهان برای لذت بردن حرام است.
اما با عدم لذت مثل وقتی که فاقد حس بویایی است،
اشکال ندارد.
(عروة الوثقی، ج 2، ص 87، الثالث)
آیة الله بهجت(ره) :
بوییدن بوی خوش و گیاهان بودار برای لذت بردن حرام است
ولی کسی که فاقد حس بویایی است اشکال ندارد.
(وسیلةالنجاة، ج 1، ص 336 و جامع المسائل،
ج2، ص 54، بعض ما یحرم علی المعتکف)
آیة الله تبریزی(ره):
بوییدن بوی خوش و گیاهان، با لذت بردن حرام است و
در صورت عدم تلذّذ بنابر احتیاط واجب حرام است و اگر حس
شامّه نداشته باشد، اشکالی ندارد.
(منهاج الصالحین، 1426هـ ق، ج1، ص 296، م 1078، فرع سوم)
آیة الله خامنه ای(دام ظلّه):
حرام است.
(استفتائات، موجود در واحد پاسخ به سوالات جامعة الزهراء قم)
آیة الله خوئی(ره):
بوییدن بوی خوش و گیاهان، با لذت حرام است
اما بدون لذت همچنانکه فاقد حس بویائی باشد، اشکال ندارد.
(تعلیقه عروه، ج2، ص 80، الثالث)
آیة الله سیستانی(دام ظلّه):
بوییدن بوی خوش حرام است مگر اینکه فاقد حس بویایی باشد
و بوییدن گیاهان خوشبو اگر با لذت باشد حرام
است اما اگر بدون تلذّذ باشد مثل کسی
که فاقد حس بویایی است اشکال ندارد.
(العروة الوثقی مع تعلیقه، 1425هـ ق، ج 2، ص 492)
آیة الله صافی گلپایگانی(دام ظلّه):
بوییدن بوی خوش و گیاهان با لذت حرام است.
بر کسی که فاقد حس بویایی است حرام نیست.
(هدایة العباد، 1416 هـ . ق، ج 1، ص 240، م 1419)
آیة الله فاضل لنکرانی(ره):
بوییدن بوی خوش و گیاهان با لذت بردن، حرام امّا در صورت عدم تلذّذ،
بنا بر احتیاط واجب حرام است. و کسی که
فاقد حس بویائی است اشکال ندارد.
(العروة الوثقی، مع تعلیقات، 1380، ج 2، ص 81، الثالث)
آیة الله گلپایگانی(ره):
بوییدن بوی خوش با لذّت بردن بنابر احتیاط واجب حرام است.
و بوییدن گیاهان با لذت بنابر فتوی حرام است. اما اگر
بدون تلذّذ باشد حرام نیست هم چنین اگر فاقد حس بویایی باشد حرام نیست.
(عروة الوثقی، ج2، ص 87، الثالث )
آیة الله مکارم شیرازی(دام ظلّه):
بوییدن عطریات و بوهای خوش، هر چند به
قصد لذت نباشد، برای معتکف حرام است.
(استفتائات جدید، 1386، ج 3، ص 107، س 321)
( استفتات جدید، 1386، ج 2، ص 165، س 499)
آیة الله نوری همدانی(دام ظلّه):
بوییدن بوی خوش برای معتکف جایز نیست
(چه با قصد لذت چه بدون آن) و بوییدن ریاحین با قصد لذت حرام است و
برای کسی که فاقد حس بویایی است بوییدن تحقق نمی یابد.
(التعیقات علی کتاب العروة الوثقی، ص 199 و 200،
با استفاده از فصل فی احکام الاعتکاف)
آیة الله وحید خراسانی(دام ظلّه):
بوییدن بوی خوش و گیاهان با لذت حرام است و
کسی که فاقد حس بویائی است برای او اثری نیست. (بوییدن
برای وی حرام نیست)
(منهاج الصالحین، ج2، ص 324 و 325،
با استفاده از فصل فی احکام الاعتکاف، مورد سوم)
خداوند متعال در یکی از آیات سوره مبارکه «زمر»، یکی از امیدبخش ترین آیه های قرآن مجید را بر رسول اکرم(ص) نازل کرده است.
آیت الله مکارم شیرازی در پاسخ به سوالی با مضمون امید بخش ترین آیه قرآن نسبت به همه گناه کاران، با بیانی شیوا به تفسیر این آیه پرداخت است که در ادامه پاسخ جامع ایشان را می خوانید.
خداى متعال در آیه 53 سوره «زمر» با لحنى آکنده از نهایت لطف و محبت، آغوش رحمتش را به روى همگان باز کرده و فرمان عفو همه گنهکاران را صادر نموده، مى فرماید: «به آنها بگو اى بندگان من که بر خودتان اسراف و ستم کرده اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را مى بخشد که او بخشنده و مهربان است» (قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیم).
دقت در تعبیرات این آیه، نشان مى دهد که از امیدبخش ترین، آیات قرآن مجید نسبت به همه گنهکاران است، شمول و گستردگى آن، به حدى است که طبق روایتى، امیرمؤمنان على(علیه السلام) فرمود: «در تمام قرآن آیه اى وسیع تر از این آیه نیست» (ما فِى القُرْآنِ آیَةٌ أَوْسَعُ مِنْ یا عِبادِىَ الَّذِیْنَ أَسْرَفُوا...). دلیل آن نیز روشن است زیرا:
تعبیر به «یا عِبادِىَ» (اى بندگان من!) آغازگر لطفى است از ناحیه پروردگار.
تعبیر به «اسراف» به جاى «ظلم و گناه و جنایت» نیز لطف دیگرى است.
تعبیر به «عَلى أَنْفُسِهِم» که نشان مى دهد گناهان آدمى همه به خود او باز مى گردد، نشانه دیگرى از محبت پروردگار است، همان گونه که یک پدر دلسوز، به فرزند خویش مى گوید: این همه بر خود ستم مکن!
تعبیر به «لاتَقْنَطُوا» (مأیوس نشوید) با توجه به این که: «قنوط» در اصل به معنى مأیوس شدن از خیر است، به تنهائى دلیل بر این است که گنهکاران نباید از «لطف الهى» نومید گردند.
تعبیر «مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ» بعد از جمله «لاتَقْنَطُوا» تأکید بیشترى بر این خیر و محبت مى باشد.
هنگامى که به جمله «إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ» مى رسیم که با حرف تأکید آغاز شده و کلمه «الذنوب» (جمع با الف و لام) همه گناهان را بدون استثنا در بر مى گیرد، سخن اوج مى گیرد و دریاى رحمت مواج مى شود.
هنگامى که «جَمِیْعاً» به عنوان تأکید دیگرى بر آن افزوده مى شود امیدوارى به آخرین مرحله مى رسد.
توصیف خداوند به «غفور» و «رحیم» که دو وصف از اوصاف امیدبخش پروردگار است، در پایان آیه، جائى براى کمترین یأس و نومیدى باقى نمى گذارد. آرى، به همین دلیل، آیه فوق گسترده ترین آیات قرآن است، که شمول آن هر گونه گناه را در بر مى گیرد، و نیز به همین دلیل، از امیدبخش ترین آیات قرآن مجید محسوب مى شود. و به راستى، از کسى که دریاى لطفش بیکران و شعاع فیضش نامحدود است جز این انتظارى نمى توان داشت. از کسى که «رحمتش بر غضبش پیشى گرفته» و بندگان را براى رحمت آفریده ، نه براى خشم و عذاب، غیر از این چشم داشتى نیست. چه خداوند رحیم و مهربانى! و چه پروردگار پر مهر و محبتى!!
نحوه محاسبه خمس !
نحوه محاسبه خمس !
موقع محاسبه خمس نباید قیمت خرید هر جنس را مد نظر قرار دهد بلكه قیمت زمان محاسبه ملاك است و از این بالاتر این كه
اگر كسی جنسی را برای فروش و سود بردن خرید و قیمت آن در بین سال خمسی افزایش یافت و با این حال آن شخص مال
مذكور را نفروخت و با اینكه سال خمسی تمام شد آن مال را به امید افزایش قیمت بیشتر، نگهداری كرد و آن وقت، اُفت قیمت
پدید آمد، در چنین حالتی نباید قیمت زمان پرداخت را برای محاسبه خمس در نظر بگیرد بلكه باید آن افزایش قیمتی كه در بین
سال خمسی حاصل شده بود را نیز در محاسبه دخالت دهد البته در نحوه محاسبه خمس افزایش قیمت مذكور بین مراجع تقلید
اختلافی است.
هر گاه شخصی درآمد خود را - اگر تا سر سال خمسی می ماند و متعلق خمس واقع می شود - سرمایه گذاری
نمود به اصل آن سرمایه و به سود حاصل از آن در سر سال خمسی خمس تعلق می گیرد به طور مثال اگر با آن
سرمایه ملكی خرید تا از این راه سودی عاید او شود یا ماشینی خرید تا با آن كار كند یا دستگاهی خرید مثل انواع و اقسام
دستگاه ها و ابزار و آلات صنعتی تا از این طریق درآمد جدیدی كسب كند یا خانه خرید تا آن را اجاره دهد یا خانه ای ساخت برای
اجاره دادن و همینطور مغازه ای ساخت برای كسب درآمد در جمیع این مثالها، هم به اصل سرمایه و هم به سود حاصل از آن در
سر سال خمسی ، خمس تعلق می گیرد .
البته اگر كسی خانه ای برای سكونت خود تهیه نمود ولی بعدا به هر دلیل نتوانست از آن استفاده نماید و مجبور شد آن را اجاره
دهد، در این صورت به اصل آن خانه خمس تعلق نمی گیرد ولی آن مالی را كه به عنوان اجاره دریافت می نماید هر مقدار آن كه تا
سر سال خمسی باقی بماند ، پرداخت خمس آن یعنی یك پنجم آن واجب می شود .
و باز باید توجه داشت كه مثلا همین شخص اگر آن خانه را فروخت به پول حاصل از فروش آن خانه كه مورد احتیاج وی برای
سكونت بوده خمس تعلق نمی گیرد و این نظر غالب مراجع عظام تقلید می باشد ولی حضرت امام (ره) حتی برای پول حاصل از
فروش خانه ای كه مورد احتیاج برای سكونت بوده خمس قائل بوده اند .
نكته مهم
باید توجه داشت كه وقتی می گوییم به اصل سرمایه خمس تعلق می گیرد ، این در صورتی خواهد بود كه آن مال سرمایه گذاری
شده از موارد استثنای خمس نباشد. مثلا ارثیه یا مهریه یا دیه نباشد ولی در هر صورت به سود حاصله از سرمایه در صورت باقی
ماندن تا سر سال خمسی ، خمس تعلق می گیرد .
یكی دیگر از مثالهای سرمایه كه مشمول خمس خواهد بود این است كه مثلا شخصی با درآمد خود و پولی كه اگر بماند مشمول
خمس می شود اجناسی را تهیه نماید برای فروش و تجارت، كه در این صورت به جمیع آن اجناس با توجه به ارتفاع قیمتی كه در
سر سال خمسی دارند ، خمس تعلق می گیرد با این توضیح كه :
موقع محاسبه خمس نباید قیمت خرید را مد نظر قرار دهد بلكه قیمت زمان محاسبه ملاك است و از این بالاتر این
كه اگر كسی جنسی را برای فروش و سود بردن خرید و قیمت آن در بین سال خمسی افزایش یافت و با این حال
آن شخص مال مذكور را نفروخت و با اینكه سال خمسی تمام شد آن مال را به امید افزایش قیمت بیشتر، نگهداری
كرد و آن وقت، اُفت قیمت پدید آمد، در چنین حالتی نباید قیمت زمان پرداخت را برای محاسبه خمس در نظر بگیرد
بلكه باید آن افزایش قیمتی كه در بین سال خمسی حاصل شده بود را نیز در محاسبه دخالت دهد البته در نحوه
محاسبه خمس افزایش قیمت مذكور بین مراجع تقلید اختلافی است كه ذیلا متذكر می شویم :
بعضی از مراجع مثل حضرت امام(ره) و آیة الله اراكی(ره) و آیة اله فاضل لنکرانی(ره) و آیة الله سیستانی(دام ظله) وآیة الله
تبریزی(ره) و آیة الله مكارم شیرازی(دام ظله) می فرمایند :
خمس مقداری كه افزایش یافته واجب است به عنوان مثال اگر جنسی را به قیمت 100 هزار تومان خرید و در وسط سال قیمتش
به 200 هزار تومان رسید ولی او آن جنس را نفروخت و بعد از سال خمسی آن جنس دوباره به قیمت 100 هزار تومان بازگشت
نمود باید 40 هزار تومان به عنوان خمس بپردازد كه خمس مقدار افزایش یافته را نیز شامل می شود .
اما برخی از مراجع دیگر مثل آیة الله خوئی(ره) و آیة الله صافی گلپایگانی و آیة الله گلپایگانی(ره) می فرمایند :
خمس مقداری كه بالا رفته بر او واجب نیست بلكه :
آقای خوئی: « بلكه مقدار خمس چه نسبتی به مجموع اصل و ربح داشته به همان نسبت از موجودی عینا یا قیمتا باید بدهد.»
آقایان صافی و گلپایگانی: «بلكه همان مقدار از عین را كه در حال استقرار خمس به نسبت تمام عین خمس آن شده در حال
گرانی عین و ارزانی آن باید بدهد. مثلا اگر از سرمایه خمس داده شده ، جنسی را هزار تومان خرید و در سر سال قیمت آن جنس
شش هزار تومان شد شش یك آن جنس خمس آن می شود كه اگر نپرداخت و قیمت آن در سال بعد هم ترقی كرد قیمت تنزل
نمود مثلا به همان هزار تومان اول رسید باید شش یك هزار تومان كه قیمت روز اداست بپردازد. »
توضیحات:
منظور از كلمه ربح در كلام آقای خوئی همان سود است و منظور از كلمه عین در فرمایش هر سه بزرگوار ، همان اصل مال است
در مقابل قیمت یعنی به قیمت یك كالا همان قیمت می گوید و وقتی اصل آن را در نظر می گیرند تعبیر به عین مال می نمایند .
و منظور از كلمه «شش یك » نیز همان یك ششم است .
و منظور از « قیمت روز ادا » قیمت زمان پرداخت خمس می باشد .
باز در انتهای این نوشتار به خواننده محترم توصیه می شود كه حتما برای محاسبه خمس خود به افراد مورد اطمینانی كه اشراف
كامل بر این دست از مسائل دارند مراجعه نمایند چرا كه این مسائل به تخصصهای پیچیده ای نیاز دارد !!
فواید دائم الوضو بودن
دائم الوضو بودن توفیقی است كه اگر به لطف خدا شامل حال انسان شود؛ دارای آثار و بركاتی فراوان می باشد.
وضو بر وضو توجه انسان را نسبت به خداوند بیشتر می نماید و راه ذكر قلب را بر انسان می گشاید....
به همین دلیل است که از رسول خدا صلی الله وعلیه وآله روایت شده: لَا یُحَافِظُ عَلَى الْوُضُوءِ إِلَّا كُلُّ مُۆْمِنٍ(1): بر
وضو مواظبت نمی كند مگر مومن. در روایات به چند اثر از دائم الوضو بودن اشاره شده است که به قرار زیر است:
1. تمام بدنت پاک می شود پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: هرکس به هنگام وضو
ساختن ذکر خدا را بگوید، تمام بدنش پاک گردیده است.(2)
زیرا وقتی در جریان وضو داخل دهان، صورت، ساعدها، کف دست ها و جلوی سر و روی پاهای انسان تحریک شود
قسمت اعظم قشر حسی تحریک می شود ،یعنی در حالی فقط چیزی که حدود 20 درصد سطح بدن در وضو
مرطوب شده است بیش از 80 درصد ادمک حسی تحریک می شود؛ به عبارت دیگر اگر انسان به جای وضو کل بدن
خود را می شست (غسل می کرد) چیز زیادی بر تحریک ناشی از وضو افزوده نمی شد.(3) چنانچه امام صادق
(علیه السلام) می فرمایند: هر کس ذکر خدا را به هنگام وضو بگوید، مانند این است که غسل کرده باشد.(4)
2. گناهانت بخشیده می شود رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هنگامی که نمازگزار وضو می گیرد آثار
و برکاتی به دنبال دارد از جمله وقتی که صورتش را می شوید آثار گناهان از چهره اش زدوده می شود، و زمانی که
دو دستش را تا آرنج (مرفق) می شوید گناهانی که بوسیله دست هایش انجام داده از بین می رود، و آن وقت که
سرش را مسح می کشد معصیّت هایی که به وسیله سرش انجام داده زدوده می شود، و آن وقت که پاهایش را
مسح می کشد گناهانی که به کمک پاهایش انجام داده است از بین خواهد رفت، اگر کسی در اوّل وضو
گرفتن«بسم الله الرّحمن الرّحیم» را (با دقّت و فهمیدن معنایش) بگوید تمام اعضایش از گناهان پاک می شود.(5)
3. دعاهایت مستجاب می گردد امام صادق علیه السلام فرمود: من تعجب می کنم از کسی که دنبال حاجت و
کاری است در حالی که با وضو است، حاجتش برآورده نشود!(6)
4. رزق و روزیت فراوان می گردد از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند: کسی که دوست دارد بر خیر و
برکت منزلش بیفزاید هنگام غذا خوردن وضوء بگیرد. (7) و همچنین آن حضرت فرمود: وضو و (شستن دست و
صورت) پیش از غذا و بعد از آن باعث زیادی روزی می گردد.(8)
5. تمرکزت زیاد می شود وضو گرفتن قبل از مطالعه باعث افزایش توجّه و تمرکز و افزایش هوشیاری در انسان می
شود؛ زیرا نواحی مرتبط با وضو، بیشترین وسعت را در قشر حرکتی مغز دارند و هر چه تحریک این قشر هم بیشتر
باشد، خواب آلودگی و کسالت از انسان دور می شود.(9)
امام صادق علیه السلام فرمودند: كسى كه وضو بگیرد و با حوله اعضاى وضو را خشک كند، یك حسنه براى او
نوشته مى شود و كسى كه وضو بگیرد و صبر كند تا دست و رویش خود خشک شوند، سى حسنه براى او نوشته
مى شود.(10) زیرا اگر وضو با آب سرد صورت پذیرد و پس از آن از خشک کردن آن اجتناب شود؛ تحریک حسی
بیشتری صورت می گیرد؛ زیرا آب سرد نسبت به آب گرم قدرت تحریک حسی بیشتری دارد و خشک نکردن اعضاء
بعد از وضو، به علت تماس طولانی آب با سطح بدن، باعث طولانی تر شدن مدت تحریک حسی می شود.(11)
بدن در برابر سرمائی که در اثر خشک نکردن آب وضو حس می کند، خود به خود درجه حرارتش بالا می رود تا آب
وضو را خشک کند، که همین تحریکات حرارتی باعث باز شدن منافذ زیرپوست می شود و اکسیژن بیشتری به
بافتهای پوست و مقداری هم عضلات زیر پوست می رسد و باعث نیرو و نشاط می گردد.(12)
6. عمرت زیاد می شود.رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود: سعی کن طاهر و با وضو باشی که خداوند
بر طول عمرت می افزاید.(13) از نظر علمی بارهای الکتریکی هنگام شارش بار در اطراف عصب به صورت الکتریسته
ذخیره می شوند. میدانی که در اطراف این بارها به وجود می آید در میدان بدن ایجاد خلل می کنند. این بارها به
خصوص در نقاطی که تراکم اعصاب بیشتر است ذخیره می شوند و به دلیل این که هم تراکم زیادی دارند و هم در
نزدیکی عصبهای بیشتر و مهمتری قرار دارند، برای بدن به شدت مضر هستند. از جمله این نقاط ناحیه سر، دستها
و قسمت مچ پا به پایین است.
هنگامی که نمازگزار وضو می گیرد آثار و برکاتی به دنبال دارد از جمله وقتی که صورتش را می شوید آثار گناهان از
چهره اش زدوده می شود، و زمانی که دو دستش را تا آرنج (مرفق) می شوید گناهانی که بوسیله دست هایش
انجام داده از بین می رود، و آن وقت که سرش را مسح می کشد معصیّت هایی که به وسیله سرش انجام داده
زدوده می شود، و آن وقت که پاهایش را مسح می کشد گناهانی که به کمک پاهایش انجام داده است از بین
خواهد رفت.
7. خواب با وضو، عبادت است رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: کسی که با وضو بخوابد بستر او
برایش مسجد می شود، و خوابش (ثواب کسی را دارد که) به نماز مشغول است تا این که شب را به صبح رساند.
و اگر کسی بدون وضو خوابید بسترش برای او قبر خواهد بود و مانند مرداری می ماند تا صبح شود.(15)
از نظر صاحب نظران رشته روان پزشکی،(16) جهت بهداشت صحیح خواب و داشتن خوابی راحت، باید اصولی را
رعایت نمود که از جمله آن ها، دوش گرفتن ملایم هر شب قبل از رفتن به رختخواب است و جالب این که در ادامه
تأکید می شود، این روش هر شب تکرار گردد. بنابراین، برای دست یابی به یک خواب راحت و آرامش بعد از آن،
دوش گرفتن و استحمام شبانه (قبل از خواب) مفید است که وضو می تواند جای آن را بگیرد.
8. مرگ با وضو، شهادت است رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود: اگر توانستی شب و روز با وضو باشی
این کار را انجام بده، زیرا اگر در حال وضو از دنیا بروی شهید خواهى بود.(17) 9. در قیامت نورانی می شوی پیامبر
خدا می فرمایند: فردای قیامت خدای متعال امّت منِ را بین بقیّه ی امّتها در حالی محشور میکند که به خاطر
وضویی که در دنیا گرفتند روسپیدند و پیشانیهای نورانییی دارند.(18) وضو گرفتن مکرر جهت دائم الوضو بودن،
اسراف نیست
اگر در مصرف آب زیاده روی نکند اسراف نیست و مستحب است وضو با تمام آدابش به مقدار کمی آب، یعنی
حداکثر یک مُد که مساوی سه چهارم لیتر است انجام شود.(19)
وضو نور است و تداوم آن، باعث ارتقا به عالم قدس خواهد شد. در حدیث آمده است: تجدید وضو، همانند نورى
است بر روى نور دیگر.(20) این دستور با برکت، نزد بزرگان علم و عمل تجربه شده است، پس ای سالک کوی یار،
همیشه با وضو باش و در تداوم آن همت عالی داشته باش.
چـرا دانههـای تسبیح ۱۰۱ عـدد اسـت؟
تسبیح برای به خاطر سپردن تعداد تسبیحات است، اصل این موضوع به هر روشی ممکن است انجام شود.
آنچه از روایات استفاده میشود این است که در زمان ائمه(علیه السلام) تسبیح ۳۴ دانه و ۳۳ دانه وجود داشته است.
1-«وَ رَوَى عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ عَلِیٍّ الْحَلَبِیُّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ لَا یَخْلُو الْمُؤْمِنُ مِنْ خَمْسَةٍ مِسْوَاکٍ وَ مُشْطٍ وَ
سَجَّادَةٍ وَ مِسْبَحَةٍ فِیهَا أَرْبَعٌ وَ ثَلَاثُونَ حَبَّةً وَ خَاتَمِ عَقِیقٍ»؛[۱]
امام موسی بن جعفر(علیه السلام) فرمود: مؤمن از پنج چیز بینیاز نیست؛ مسواک، شانه، سجاده، تسبیح ۳۴ دانه و انگشتر
عقیق.
2- «قَالَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى (علیه السلام) لَا تَسْتَغْنِی شِیعَتُنَا عَنْ أَرْبَعٍ خُمْرَةٍ یُصَلِّی عَلَیْهَا وَ خَاتَمٍ یَتَخَتَّمُ بِهِ وَ سِوَاکٍ یَسْتَاکُ بِهِ وَ
سُبْحَةٍ مِنْ طِینِ قَبْرِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ ع فِیهَا ثَلَاثٌ وَ ثَلَاثُونَ حَبَّةً مَتَى قَلَبَهَا ذَاکِراً لِلَّهِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ حَبَّةٍ أَرْبَعِینَ حَسَنَةً وَ إِذَا
قَلَبَهَا سَاهِیاً یَعْبَثُ بِهَا کَتَبَ اللَّهُ لَهُ عِشْرِینَ حَسَنَة»؛[۲]
امام کاظم (علیه السلام) فرموده است: شیعیان ما از چهار چیز بىنیاز نیستند، حصیرى که بر آن نماز بگزارند و انگشترى که در
دست کنند و مسواکى که با آن مسواک کنند و تسبیح از تربت سید الشهداء(ع) که داراى ۳۳ دانه باشد، هرگاه با آن ذکر بگویند
خداوند برایشان در قبال هر دانه آن چهار حسنه مىنویسد و هر گاه بدون اینکه ذکر بگویند، با آن تسبیح بازى کنند، خداوند براى
آنان ۲۰ حسنه مینویسد.
این دو روایت با هم منافاتی ندارند؛ و اگر جایی ۳۴ دانه گفته شده به این جهت بوده که مهره بزرگ رشته تسبیح را که بالای همه
مهرهها است، به حساب آوردهاند و آنجایی که ۳۳ دانه ذکر شده، این مهره به حساب نیامده است؛ محمدتقی مجلسی(پدر
علامه مجلسی) در اینباره مینویسد: «سى و سه دانه اصل و یکى بر فوق همه و این تسبیح مولاة و واجب الاطاعة و المحبة ما
فاطمه زهرا (صلوات اللَّه علیها) است؛ چون حمزه شهید شد آنحضرت از خاک قبر حمزه این تسبیح را ساختند و بعد از هر نمازى
به آن تسبیح میکردند».[۳]
آنچه اکنون مرسوم است، تسبیحی است که سه ردیف ۳۳ دانهای در آن وجود داشته و یک سر تسبیح و دو حد فاصل نیز در آن
وجود دارد.
به راستی چرا در قیامت همه از هم فرار میکنند؟
- مجموعه: اصول و فروع دین
در قیامت اعمال صالح به كمك شما میآیند
محاسبه اعمال به معنای این است که اگر انسانی کار بدی انجام داد به حساب میآید و اگر کار خوبی هم انجام داد ضبط
میگردد: "فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ "(7-8 زلزلة)
در این فرصت به گوشه ای از آیات پیرامون محاسبه اعمال اشاره خواهد شد :
1 ـ "وَكُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَآئِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ كِتَابًا یَلْقَاهُ مَنشُورًا
اقْرَأْ كَتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْیَوْمَ عَلَیْكَ حَسِیبًا
"[إسراء، 13ـ 14]
و سرنوشت (نیك یا شوم عمل) هر انسانى را (كه از غیب برایش مقدر شده و به سویش پر زده، همانند طوقى) در گردنش لازم و
ثابت كردهایم، و در روز قیامت نوشتهاى را براى او بیرون مىآوریم كه آن را باز و گشوده دیدار خواهد كرد.
(به او گفته مىشود) كتاب (اعمال قلبى و بدنى) خود را بخوان، تو خود كافى هستى كه امروز حسابرس نفس خود باشى.
2 ـ «وَكُلُّ شَیْءٍ فَعَلُوهُ فِی الزُّبُرِ
وَكُلُّ صَغِیرٍ وَكَبِیرٍ مُسْتَطَرٌ » [قمر،52ـ53]
و هر چه آنها به جا آوردهاند (از عقاید و اعمال) در نوشتهها (در كتابهاى عمل شخصى آنها و كتاب عمومى لوح محفوظ) ثبت است.
و هر كوچك و بزرگى (از عملها در آن) نوشته شده است.
3 ـ «كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الفُجَّارِ لَفِی سِجِّینٍ ، وَمَا أَدْرَاكَ مَا سِجِّینٌ ، كِتَابٌ مَّرْقُومٌ ، ... كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِی عِلِّیِّینَ ، وَمَا أَدْرَاكَ مَا
عِلِّیُّونَ ، كِتَابٌ مَّرْقُومٌ ، یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ » [مطففین، 7ـ21 ] ؛
چنین نیست (كه مىپندارند حسابى نیست)، بىتردید نوشتار و كارنامه كیفرى فاجران در سجّین است ،و تو چه مىدانى كه سجّین
چیست ، نوشتار (جامع) رقمخوردهاى است (كه مجازات اعمال همه فاجران در آن است ، ... چنین نیست (كه حسابى در كار
نباشد)، همانا نوشتار و كارنامه پاداش نیكان در علّیّین است، و تو چه مىدانى كه علّیّین چیست ،
نوشتار (جامع) رقمخوردهاى است (كه پاداشهاى نیكان در آن است)،
كه مقربان آن را مىبینند و فرشتگان در نزد آن حاضر مىشوند.
بدیهی است که محاسبه اعمال همه بندگان عین عدالت است، اما این محاسبه به معنای این است که اگر انسانی کار بدی
انجام داد به حساب میآید و اگر کار خوبی هم انجام داد ضبط میگردد : "فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا
یَرَهُ " [6و7زلزلة] ؛
پس هر كه هم وزن ذرهاى كار خیر كند (جزا یا تجسم خارجى) آن را مىبیند ، و هر كه هم وزن ذرهاى كار شركند آن را مىبیند.
ذرهها در قیامت محاسبه میشوند
«فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا »؛( زلزلة: 7)
همین چیزهایی که در فضا و در نور آفتاب معلقند و دیده میشوند، ذره هستند. این آیه قرآن بیانگر این موضوع است که اگر شما
کار کنید و تلاشی کنید، حتی به اندازه یک ذره ضایع نخواهد شد
.
فرض بفرمایید که شما ساعت کارتان تمام شده و پنج دقیقه اضافه میمانید که نه مدیر میفهمد، نه بالادست میفهمد، نه در
سوابق اثر میگذارد و نه اضافه کار میدهند؛ اما خدا و کرامالکاتبین این پنج دقیقه را میبینند و آن را در پرونده شما ثبت میکنند؛
که این آقا بعد از ساعت خدمت، چون دید این کار مانده است، پنج دقیقه بیشتر کار کرد. چنین چیزی را ما در هیچ جا، غیر از عرصه
دین و ایمان دینی، سراغ نداریم.
یکجا پول خوبی سر راه فردی قرار میگیرد؛ یک رشوه، هدیه، و او میتواند بدون این که هیچ برگه و اثر انگشتی جا بگذار،
امضایی بدهد و این پول را بگیرد ؛ اما محض رضای خدا نمیگیرد ؛ با اینکه میتواند و هیچ کسی از این ماجرا خبردار نمی شود اما
چون میداند که خداوند در همه حال نظاره گر اعمال او است ، از آن پول حرام و عمل خلاف می گذرد.
این را بدانیم و یقین داشته باشیم که همه این رفتارهای ما ثبت میشود و آن وقتی به کار ما میآید که «یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ
وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِیهِ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ
روزى كه آدمى از برادرش مىگریزد ،و از مادر و پدرش ،و از همسر و پسرانش ،براى هر انسانى در آن روز حال و كارى خواهد بود كه
او را به خود مشغول دارد»( عبس: 34-37) است.
آن روز، روزی که انسان از برادر خودش به خاطر کثرت التهاب، شدت، اضطراب و آشفتگی حاکم بر روز قیامت و حساب و جزای
الهی و مو از ماست کشیدن الهی میگریزد؛ آن روز چنان سنگین و سخت است که «... یَوْمًا یَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِیبًا : .. كودكان را (از
شدت هول) پیر سپیدمو كند پرهیز خواهید كرد؟ »؛( مزمل: 17) جوان را پیر میکند؛ انسان در آن روز از پدر و مادر خودش و از
بچهاش و از همسر خودش میگریزد.
به راستی چرا در قیامت همه از هم فرار میکنند؟
«لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ »؛ هر کسی به قدر خودش گرفتاری دارد که همان گرفتاری خودش برایش بس است و مجال
این نیست که به فکر کس دیگری باشد.
چهره شناسی به روایت قرآن
در آن روز و در آنجا، «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ : چهره هایى در آن روز خرم و شاداب است»( قیامت: 22) چهرههایی شادند؛ چهرههایی
گرفته.
ینی این ترکیب عالیه
تعداد صفحات : 36